نقدی بر فيلم «لحظه‌ای بر حقيقت»

تهیه و تنظیم: دکتر الیاس مرتضوی، عضو هیئت علمی پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی- سال‌های سال است كه انواع مختلفی از محصولات تراريخته پس از گذراندن آزمايش‌های دقيق و مورد تأييد مجامع جهانی مورد رهاسازی و كشت و كار و نهايتاً، مصرف قرار گرفته‌اند بدون اينكه كوچكترين مشكلی برای انسان، دام و محيط زيست ایجاد کنند. با اين وجود، متأسفانه برخی از …

سال‌های سال است كه انواع مختلفی از محصولات تراريخته پس از گذراندن آزمايش‌های دقيق و مورد تأييد مجامع جهانی مورد رهاسازی و كشت و كار و نهايتاً، مصرف قرار گرفته‌اند بدون اينكه كوچكترين مشكلی برای انسان، دام و محيط زيست ایجاد کنند. با اين وجود، متأسفانه برخی از مخالفان اين محصولات بدون توجه به اين موارد، هر از گاهی با تكرار برخی از آزمايش‌های مربوط به ايمنی اين محصولات، ادعاهای تازه‌ای مطرح می‌كنند كه هدف نهايی آنها ايراد شبهه بر درستی آزمايش‌های انجام شده و يا تشكيك در ايمنی مصرف اين محصولات برای انسان، دام و يا محيط زيست است.

در ماه سپتامبر سال 2012 ميلادی مقاله‌ای با عنوان "سمّيّت درازمدت علف‌كش راندآپ و يك ذرّت تراريخته‌ی مقاوم به راندآپ" در مجله‌ی ‌Food and Chemical Toxicology به چاپ رسيد (سراليني و همكاران، 2012) كه حجم عظيمی از تبليغات بر عليه اين محصولات را به صورت‌های گوناگون به دنبال داشت و بيان می‌كرد كه مصرف طولانی مدت يكی از اين محصولات، باعث ايجاد تومور در موش‌ها می‌شود. يكی از اين هجمه‌های تبليغاتی، انتشار فيلمی به نام «لحظه‌ای از حقيقت» بود كه در ايران توسط يك سازمان مردم‌نهاد و غيردولتی ولي كاملاً غيرمرتبط با محصولات تراريخته به فارسی دوبله شد و در حجم نسبتاً وسيعی در بين خانواده‌های ايرانی منتشر شده و باعث ايجاد تشويش اذهان عمومی در خصوص سلامت مصرف اين محصولات شد.

فيلم «لحظه‌ای از حقيقت» آنگونه كه سازندگان آن بيان می‌كنند، فيلمی برای ارائه نتايج تحقيقاتی است كه به سرپرستی گيلز-اِريك سِرالينی، استاد بيولوژی مولكولی در دانشگاه كائن نورماندی، فرانسه، بر روی موش‌های تغذيه‌شده با دانه‌ی ذرّت تراريختهی مقاوم به علف‌كش (رقم NK603) و علف‌كش راندآپ (هر دو، ساخت شركت مونسانتو، آمريكا) انجام شده است. بنا به ادعای نويسندگان، تحقيق مذكور در يك دوره‌ی دوساله از سال 2010 تا 2012 و برای برطرف كردن نقص تحقيقات (به زعم نويسندگان مقاله) بر روی آثار درازمدت محصولات تراريخته بر روی مصرف‌كنندگان انجام شده است. به نظر اين نويسندگان، تحقيقاتی كه بر روی آثار تغذيه‌ای اين محصولات تاكنون انجام شده است، در يك دوره‌ی سه‌ماهه انجام شده است (هاموند و همكاران، 2004) كه اين زمان به نظر آنها، كوتاه بوده و كافی نيست. در فيلم توضيح داده می‌شود كه خود شركت مونسانتو از اين ذرّت در تغذيه 80 موش استفاده كرده است كه آزمايش‌های خون، ادرار و بافت فقط بر روی 40 موش انجام گرفته است و اين زمان و اين تعداد موش برای ارزيابی نتايج به هيچ وجه كافی نيست.

برای رفع اين نواقص، گروه مذكور دست به انجام آزمايش‌هايی دوساله می‌زنند كه آن را «دقيق‌ترين تحقيقی مي‌نامند كه تاكنون در اين حوزه انجام شده است» و حداكثر پارامترهای زيستی را در بر گرفته و در آن آزمايش‌هايی بر روی كبد، ادرار و خون موش‌ها انجام شده است. با اين وجود در فيلم فقط نماهای نزديك و تكراری از حدود 10 نمونه‌ی خون نشان داده می‌شود. در فيلم، روش اجرای آزمايش شرح داده نمی‌شود و فقط عنوان شده است كه از ذرّت تراريخته‌ی مقاوم به علف‌كش رقم NK603 به همراه مقداری از خود علف‌كش برای تغذيه موش‌ها استفاده می‌شود. علت استفاده هم‌زمان از اين دو عامل اينگونه شرح داده می‌شود كه يكی از ديگر نقائص تحقيقاتي كه تاكنون بر روی محصولات تراريخته انجام شده است اين است كه در هيچ تحقيقي، هر دو عامل به صورت همزمان در نظر گرفته نشده است.

اين فيلم به سرعت به بيان برخی از نتايج حاصل از تحقيق می‌پردازد و بدون اشاره به نتايج اصلی مندرج در مقاله، تعدادی از موش‌های مبتلا به انواع تومورهای شكمی، پستانی و غيره را نشان می‌دهد. هم‌چنين با نشان دادن چند گراف پيچيده و بدون تشريح يا حتی اشاره به اصل نتايج، به تأثير بصری تومورهای بزرگی دل می‌بندد كه اگر در انسان به وجود می‌آمدند، به بزرگي توپ بسكتبال می‌بودند. در آخر نيز بيان می‌شود كه ذرّت تراريخته‌ی مقاوم به علف‌كش به همراه علف‌كش راندآپ موجب مرگ موش‌های ماده و برخی از موش‌های نر در اين آزمايش در يك دوره‌ی دوساله می‌شود و اين امر نشاندهنده‌ی سرطان‌زا بودن اين محصول (و تلويحاً، تمامی محصولات تراريخته‌ی ديگر) خواهد بود. در نهايت از مقام‌های مسئول در اتحاديه‌ی اروپا می‌خواهد كه «نور حقيقتی» كه اين نتايج بر ابهامات موجود در مورد محصولات تراريخته می‌افكند را مورد توجه قرار داده و در تصميم خود مبنی بر مجوز دادن به كشت دو محصول تراريخته ذرّت و سيب‌زمينی و واردات 27 ميليون تنی سويای تراريخته تجديد نظر کند.

برای نقد اين فيلم، ابتدا لازم است ببينيم كه پژوهش مورد اشاره به چه صورت انجام شده است؟

اصل تحقيق چه بوده است؟

در اين پژوهش، از محصول ذرّت تراريخته‌ی رقم NK603 (مقاوم به علف‌كش راندآپ) در جيره‌ی غذايی موش‌ها به ميزان صفر، 11، 22 و 33 درصد استفده شده است. هم‌چنين، نيم درصد (5/0%) علف‌كش راندآپ نيز به صورت مستقيم به آب آشاميدنی اين موش‌ها افزوده شده بوده است.

در تحقيق تصريح شده است كه موش‌هايی از نژاد «هارلن اسپراگيو-داولی» (Harlen Sprague-Dawley) به مدت دو سال در اين تحقيق استفاده شده است. شصت موش نر و شصت موش ماده از اين نژاد در گروه‌های ده‌تايی با جيره‌های فوق مورد تغذيه قرار می‌گيرند، به صورتي كه نيمی از آنها در آب آشاميدنی جيره‌ی خود، نيم درصد علف‌كش راندآپ داشته‌اند. در نهايت ميزان مرگ و مير و ميزان تومورهای موجود در بدن اين موش‌ها مورد شمارش و ارائه قرار گرفته است.

ولي نتايج اين مطالعه از چه قرار است؟

شكل يك در اين تحقيق كه در فيلم نيز به سرعت از آن عبور مي‌شود، ميزان مرگ و مير در موش‌های نر و ماده را نشان می‌دهد. نتايج اين مطالعه در جدول 1 خلاصه می‌شود:

جدول 1: خلاصه‌ی نتايج حاصل از مطالعه‌ی سرالينی و همكاران (2012) مبنی بر تعداد مرگ و مير در 10 موش تغذيه‌شده با صفر، 11، 22 و 33 درصد ذرّت تراريخته همراه با علف‌كش راندآپ در آب آشاميدنی موش‌ها و بدون آن.
 

جيره‌ی غذايی حاوی

مرگ و مير در ماده‌ها

مرگ و مير در نرها

5/0% راندآپ

بدون راندآپ

5/0% راندآپ

بدون راندآپ

0% ذرّت تراريخته

2

2

3

3

11% ذرّت تراريخته

4

3

4

5

22% ذرّت تراريخته

7

7

5

1

33% ذرّت تراريخته

4

4

3

1

 

نويسندگان از اين مطالعه نتيجه می‌گيرند كه ذرّت تراريخته مورد استفاده در جيره‌ی غذايی موش‌ها موجب سرطان و مرگ و مير در موش‌ها شده است و تمام تمركز فيلم نيز بر همين مطالب است. آنقدر بر اين موضوع اصرار می‌شود كه دُم خروس دروغ خود را نمی‌بينند و يا نمی‌خواهند ببينند.

چه ايرادي بر اين تحقيق و نتايج آن وارد است؟

نخست آنكه در اين مطالعه از نژادي از موش (موسوم به نژاد هارلن اسپراگيو-داولي) استفاده شده است كه نژاد آزمايشگاهي بسيار معروفي از موش است كه مستعدّ ابتلا به سرطان بوده و اين بدان معناست كه اين نژاد به گونه‌‌اي توليد شده است که بيماري سرطان چه با ذرّت تراريخته و چه بدون آن، به صورت خود به خودي در اين نژاد ايجاد خواهد شد! هدف از ايجاد چنان نژادي در موش، بررسي چگونگي بروز سرطان در موش و بررسي راه‌هاي درمان سرطان و استفاده از نتايج اين تحقيقات در درمان سرطان‌هاي انساني بوده است و با اين توضيح ديگر واضح خواهد بود كه در پژوهش مذكور از اين نژاد به صورت نادرست استفاده شده و به عبارت دقيق‌تر، سوء استفاده شده است. منابع علمي در واكنش به نتايج مورد ادّعاي همين مطالعه نشان داده‌اند كه بيش از 70 تا 77 درصد موش‌هاي نر و 87 تا 95 درصد موش‌هاي ماده‌ي اين نژاد در طول دوره‌ي زندگي خود به صورت خودبخودي به يكي از انواع سرطان مبتلا خواهند شد (ناكازاوا و همكاران، 2001). بنابراين عجيب نيست كه در نتايج اين مطالعه، موش‌هاي ماده هم بيشتر به سرطان مبتلا شده و مرده‌اند.

بزرگ‌ترين اشتباهي كه در اين مطالعه رخ داده، همين است. با دانستن همين موضوع، همه‌ي استنتاج‌هاي به عمل‌آمده در مقاله زير سوال خواهد رفت؛ چه اينكه هر متخصّص بي‌طرفي كه مي‌خواست چنين آزمايشي را انجام دهد از نژادهاي عادّي موش استفاده مي‌كرد (و مطالعات متعدّد ديگري نيز به با استفاده از موش‌هاي عادّي انجام شده است). از آنجا كه هيچ يك از مطالعاتي كه با استفاده از موش‌هاي غيرمستعدّ ابتلا به سرطان انجام شده است، منجر به كوچكترين مشكلي براي موش‌ها نشده است و به اين نكته حتّي در متن فيلم نيز اشاره مي‌شود، نويسندگان تصميم به انجام مطالعه‌اي با آن شرايط گرفته‌اند. قابليّت ابتلا به سرطان در اين نژاد بخصوص از موش موضوعي است كه در فيلم مذكور كوچكترين اشاره‌اي به آن نمي‌شود و در اصل مقاله نيز به اين موضوع اشاره نشده است.

در ثاني، آزمايش‌هاي اين تحقيق، بدون تكرار انجام شده است. هر دانشجوي رشته‌هاي مرتبط با پژوهش در علوم تجربي، رياضي و حتي علوم انساني، و از جمله رشته‌هاي كشاورزي به خوبي مي‌داند كه در آزمايش‌هاي علمي براي پرهيز از اثرات ناخواسته‌ي ناشي از عدم دقّت آزمايش‌كنندگان و عدم يكنواختي موادّ آزمايشي (آزمايش‌شونده‌ها) بر داده‌ها و نتايج آن آزمايش، بايد از عاملي به نام «تكرار» در آزمايش‌ها استفاده شود. اين امر به مفهوم آن است كه در يك آزمايش، آن عامل آزمايشي بايد چند مرتبه به صورت همزمان و مستقلّ مورد آزمايش قرار گيرد، و اثر نهايي آن عامل با در نظرگرفته شدن مجموعه‌ي نتايج حاصل از آن در تكرارهاي مختلف، تعيين مي‌شود. در غياب تكرار، هر نتيجه‌اي كه از يك آزمايش به دست آيد، تصادفي و غيرقابل استناد تلقّي مي‌شود. در واقع، فقط زماني بر نتايج يك آزمايش صحّه گذاشته مي‌شود كه در تكرارهاي مختلف، كم و بيش همان نتايج به دست آيد. با اين وجود، همانگونه كه گفتيم، اين ساده‌ترين اصل تحقيق علمي كه هر دانشجويي آن را مي‌داند، در كمال تعجّب توسّط يك «استاد» بيولوژي مولكولي رعايت نشده است! آيا مي‌توان باور كرد كه استاد بيولوژي مولكولي دانشگاه كائن نرماندي در فرانسه و يا يكي از همكاران وي، اين اصل علمي را نمي‌دانسته است؟

البته بدون تكرار انجام شدن اين آزمايش يك نتيجه‌ي ديگر هم دارد و آن اينكه اين آزمايش به كلّي فاقد يك «آزمون آماري» هم هست كه باز هم هر دانشجويي مي‌داند كه پژوهش‌ها، داده‌ها و نتايجي از اين دست كه فاقد استنتاج‌هاي آماري هستند، به هيچ عنوان قابل استناد، علمي و درست نخواهند بود! وجود آزمون‌هاي آماري يكي از شروط اصلي بررسي صحّت نتايج حاصل از پژوهش‌هاي علمي است. جالب آنكه نتايج اين تحقيق به صورت نمودارهاي آماري ارائه شده‌اند! گويي كه با نتايج يك پژوهش مبتني بر علم آمار كه اساس يك تحقيق علمي درست را تضمين مي‌كند، روبرو هستيم. آيا باز هم مي‌توان پذيرفت كه اين گروه پژوهشي، با علم آمار و استنباط‌ها و استنتاج‌هاي آماري آشنا نبوده‌اند؟ آيا اين اشتباه‌ها، تصادفي هستند؟

در نهايت اينكه، دقّت در همين نتايج منتشر شده از سوي سراليني و همکاران (2012) بر روي همين موش هاي مستعدّ سرطان هم نكات جالب توجهي به دست مي‌دهد كه نويسندگان به عمد و به سادگي از كنار آن عبور مي‌كنند:

1)    بر اساس جدول شماره 1 اين مقاله، موش‌هاي نري كه در غذاي آنها 22 و 33 درصد ذرّت ترايخته وجود داشته است، كمتر از گروه شاهد (يعني موش‌هايي كه ذرّت تراريخته نخورده‌اند) به سرطان مبتلا شده‌اند! و اين يعني اينكه اگر مي‌شد به اين نتايج اعتماد كرد، علي‌القاعده بايد به اين نتيجه مي‌رسيديم كه ذرّت تراريخته باعث جلوگيري از بروز سرطان در موش‌هاي نر مستعدّ ابتلا به سرطان شده است!

2)    موش‌هايي كه در غذاي آنها 33 درصد ذرّت تراريخته وجود داشته و به آب آنها علف‌كش راندآپ نيز اضافه شده بوده است، از نظر بروز سرطان با گروه شاهد تفاوتي نداشته‌اند!

3)    وجود 5/0 درصد علف‌كش راندآپ در آب آشاميدني موش‌هاي نر مورد آزمايش كه 11 درصد غذاي آنها ذرّت تراريخته بوده، باعث شده است كه در مقايسه با شاهد (كه آب آشاميدني آنها فاقد علف‌كش بوده است) كمتر به سرطان مبتلا شوند!

4)    وجود علف‌كش در موش‌هاي ماده و نر كه در جيره‌ي آنها ذرّت تراريخته نبوده است، موجب افزايش مرگ و مير در جيره‌ي بدون علف‌كش نشده است. يعني اين علف‌كش به تنهايي باعث ايجاد سرطان بيشتر نشده است.

5)    هم‌چنين نويسندگان و تهيه‌كنندگان فيلم توضيح نمي‌دهند كه چرا موش‌هايي كه نه ذرّت تراريخته خورده‌اند و نه در آب آشاميدني آنها، علف‌كش وجود داشته است، به سرطان مبتلا شده و مي‌ميرند؟

اين نتايج به چه معناست؟

اين نتايج نشان مي‌دهد كه استنتاج به عمل آمده توسط نويسندگان مقاله و تهيه‌كنندگان فيلم مبني بر سرطان‌زا بودن ذرّت تراريخته، بيشتر به ياوه‌سرايي شبيه است تا يك استنتاج علمي! و باز هم به اين نتيجه مي‌رسيم كه: «آمارها دروغ نمي‌گويند، بلكه دروغ‌گويان، آمار مي‌سازند!».

اشكالاتي كه به مقاله‌ي مذكور وارد است و به برخي از آنها اشاره شد، از حدّ اشتباه‌هاي علمي رايج بسيار فراتر است. به عبارت دقيق‌تر، دانشمندنماياني در صدد آن بوده‌اند تا با جعل نتايج در يك مقاله‌ي به ظاهر علمي، خوراك ماشين‌هاي تبليغاتي فناوري‌هراسان براي بدنام كردن فناوري زيستي و گريزاندن كشورهاي جهان سوم از اين فناوري پيشرفته (و در نتيجه، حفظ برتري علمي استعمارگران دنياي مدرن) را فراهم آورند. فيلم مذكور نيز در زمان اوج هياهوي برپاشده پيرامون اين موضوع ساخته شده است و متاسفانه توسط يك سازمان مردم نهاد معلوم‌‌الحال و مورد حمايت مالي و معنوي سازمان حفاظت محيط زيست در ايران به سرعت ترجمه و منتشر شده است.

اكنون اين پرسش به وجود مي‌آيد كه آن لحظه‌ي حقيقتي كه اين فيلم از آن دم مي‌زند، و حتّي نام فيلم را نيز مزيّن بدان ساخته است، كدام لحظه است؟

جالب آنكه تهيه‌كنندگان فيلم كه خود بيش از ديگران به كُنه دروغ‌هايي كه گفته‌اند، واقف هستند، صريحاً اذعان مي‌كنند كه دلايلي كه ارائه مي‌دهند براي اثبات ادعاي دروغيني كه مطرح كرده‌اند و بر آن لباس حقيقت علمي انكارناپذير پوشانده‌اند كافي نبوده و براي اثبات اين مدّعاي گزاف خود، به زمان، تخصّص و امكانات بيشتري نياز دارند. اينجاست كه ما نيز مطابق قاعده‌ي «اقرار العُقلا علي انفسهم جائز» عدم كفايت اين دلايل به ظاهر علمي در اثبات آن ادّعاي گزاف را مي‌پذيريم و بر بطلان آن استنتاج‌هاي سخيف رأي مي‌دهيم.

واكنش منابع علمي به اين نتايج

منابع علمي متعدّدي از تمام كشورهاي جهان، مقاله‌ي مذكور را نقد كرده و اشكالات متعدّد وارد بر آن را گوشزد نموده‌‌اند و نتايج و استنتاج‌هاي عجيب آن را مردود دانسته‌اند. اندكي جستجو در منابع علمي (مثلاً آرجو و همكاران، 2013؛ )، بي‌اعتباري اين نتايج و به عبارتي دروغ‌گويي دانشمندنماياني كه بر مبناي ارائه‌ي آمارهاي كذب سعي در فريب افكار عمومي داشته‌اند را بر ملا خواهد ساخت. از ميان خيل عظيم اين مراجع علمي، به عمد مرجع ايمني غذايي اتحاديه‌ي اروپا (2013) (EFSA) را به عنوان مثال ذكر مي‌كنيم كه در بررسي اين مقاله و مستندات سازندگان آن ضمن اشاره به اشكالات متعدد اجراي اين پژوهش، از جمله نژاد مورد استفاده و تعداد اندك موش‌هاي به كار رفته در آن و استنتاج‌هاي بي‌ارزش آن، اينگونه نتيجه مي‌گيرد كه: «مقاله‌ي مذكور فاقد كيفيّت علمي لازم براي اثبات عدم ايمني ذرّت ترايخته و علف‌كش راندآپ است. به همين دليل اين مقاله تأثيري در ارزيابي‌هاي مرجع ايمني غذايي اروپا در مورد راندآپ ندارد و اين مرجع نيازي به بررسي مجدد ذرّت تراريخته‌ي NK603 نمي‌بيند.» اين مرجع به سراليني و همكاران وي توصيه مي‌كند كه براي ادّعاهاي خود شواهد علمي ارائه نمايند، كه اين امر صراحتاً به معناي ان است كه در اين مقاله مدارك و دلايل علمي وجود نداشته است.

علاوه بر اين، آخرين خبرها حاكي از آن است كه مجله‌ي منتشركننده‌ي مقاله به دنبال افزايش انتقادات علمي نسبت به محتواي اين مقاله، ابتدا به نويسندگان مقاله پيشنهاد كرد كه مقاله‌ي خود را پس بگيرند و پس از استنكاف سراليني و همكاران از اين امر، سردبير مجله‌ي فوق در تاريخ 8 آذرماه 1392 ( 28 نوامبر 2013) يعني كمتر از دو سال پس از انتشار، رسماً مقاله‌ي مذكور را رد كرده و آن را از درجه‌ي اعتبار ساقط اعلام كرد (سايت الزواير، 2013).

پايان ماجرا: رسوايي دروغ

اكنون كه عيار اين به اصطلاح «دقيق‌ترين تحقيقي كه در زمينه‌ي ايمني محصولات تراريخته انجام شده و حداكثر پارامترهاي زيستي را در بر گرفته است» كاملاً عيان و مشخص شده است، انتظار مي‌رفت كه اظهار نظر مراجع علمي متعدّد در جهان مبني بر ردّ نتايج و استنتاج‌هاي آن، پاياني باشد بر ادّعاهاي گزاف سراليني و گروه پژوهشي وي، حاميان مالي آنها و هوچي‌گراني كه با استناد به اين مطالعه‌ي سراسر كذب، و دستاويز قرار دادن شعار آزادي اطّلاعات و «دانستن، حقّ مردم است»، هياهوي وحشتناكي در جهان به راه انداخته بودند كه فيلم «لحظه‌اي از حقيقت»، تنها يك نمونه از آن است. با وجود همه‌ي اين موارد، سراليني با لجاجت حاضر نشد كه نسبت به پس گرفتن مقاله و ادعاي خود اقدام نمايد. اين است كه در كمال تأسّف، هم‌نوا با مادام رولان كه گفت: «اي آزادي! چه جنايت‌ها كه به نام تو نمي‌كنند!» بايد بگوييم كه: «اي حقيقت! چه دروغ‌ها كه به نام تو انتشار نمي‌دهند!»

از اين گذشته، اينك كاملاً واضح است كه چنته‌ي بي‌مايگاني كه در جهان و ايران عَلَم فناوري‌هراسي و عِلم‌ستيزي را بلند كرده‌اند، تا چه اندازه خاليست و به چنان نتايج مغشوشي تا آن حدّ دل‌خوشند كه امكانات ملّي را كه بايد در خدمت پيشرفت علمي و توسعه‌ي ملّي قرار داده شود، صرف دوبله و انتشار فيلمي مي‌كنند كه دروغ بزرگي را به نام حقيقت جار مي‌زند! و الحقّ كه «الغَريقُ يَتَشَبَّثُّ بِكُلِّ حَشيشٍ»؛ و مي‌بينيم كه آنان كه بدون ابر هم مي‌بارند، با داشتن كوچك‌ترين لكّه‌ي ابري، چه سيل‌ها كه به راه نمي‌اندازند، و چه كاه‌ها كه به كوه مبدّل نمي‌كنند تا مردمي را از حقّ برخورداري از فناوري روز و مورد نياز خود منصرف سازند.

و باز هم جاي اين پرسش باقيست كه اكنون كه طشت رسوايي اين دروغ از بام آزادي اطّلاعات بر ميدان علم و دانش افتاده است، چه دست‌هايي و با چه اهدافي در داخل كشور با دوبله فيلم «لحظه‌اي بر حقيقت» و انتشار آن، سعي در بازنشر و تداوم اين فريب داشته و دارند؟ آيا طنين اين رسوايي به گوش آنان نرسيده است؟ و چه زيبا و درست فرمود خداوند سبحان كه: «أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا»؟ (اعراف 195).

و بايد افزود كه، آيا مسئولين نظارتي کشور در وضوح صرف منابع مالي براي پيشگيري از توسعه فناوري زيستي در کشور و در نتيجه، استمرار واردات محصولات حاصل از آن ترديد دارند؟ آيا نبايد معلوم شود که يک سازمان مردم‌نهاد و غيردولتي که با ادّعاي توسعه‌ي روستايي و عشاير فعاليت مي‌کند و ارتباطات گسترده‌ي بين‌‌المللي هم دارد، چرا و با چه انگيزه‌‌اي و از کدام منابع براي بازتوليد اين فيلم سراسر کذب و البته تاثيرگذار بر افراد فاقد اطّلاعات عميق علمي، استفاده كرده و هزينه‌‌هاي هنگفت اين كار را از كجا تأمين مي‌‌کند؟ و از پخش اين فيلم در بين زنان خانه‌دار، مصرف‌کنندگان و حتي مسئولين کم‌اطّلاع چه هدفي را دنبال مي‌كند؟ و آيا اين كار، موجب به حاشيه رانده شدن معضلات اصلي زيست‌محيطي كشور مانند بحران آب، بحران آلودگي هوا، در معرض انقراض قرار گرفته شدن گونه‌هاي نادر و از جمله کشته شدن 9 قلاده پلنگ در 9 ماه ابتدايي سال 1392، و ده‌ها معضل ديگر نخواهد شد؟ و در نهايت اينكه سود اين تبليغات سوء كه باعث بحران امنيّت غذايي، واردات 16 ميليارد دلاري محصولات کشاورزي در سال 1391 و از جمله واردات بيش از 5 ميليارد دلاري محصولات تراريخته مي‌شود، نصيب چه كساني خواهد شد؟
 

منابع

1.       Seralini G.-E., Clair E., Mesnag R., Gress S., Defarge N., Malatesla M., Hennequin D., and de Vendomois J. S., 2012, Long term toxicity of a Roundup herbicide and a Roundup-tolerant genetically modified maize, Food and Chemical Toxicology, 50: 4221-4231.

2.       Nakazawa M., Tawaratani T., Uchimoto H., Kawaminami A., Ueda M., Ueda A., Shinoda Y., Iwakura K., Kura K., and Sumi N., 2001, Spontaneous neoplastic lesions in aged Sprague-Dawley rats, Exp. Anim., 50(2): 99-103

3.       Arjó G., Portero M., Piñol C., Viñas J., Matias-Guiu X., Capell T., Bartholomaeus A., Parrott W., and Christou P., 2013, Plurality of opinion, scientific discourse and pseudoscience: an in depth analysis of the Séralini et al. study claiming that Roundup™ Ready corn or the herbicide Roundup™ cause cancer in rats, Transgenic Res. 22(2): 255-67.

4.       Hammond B., Dudek R., Lemen J., and Nemeth M., 2004, Results of a 13 week safety assurance study with rats fed grain from glyphosate tolerant corn, Food Chem Toxicol. 42(6): 1003-1014.

5.       http://www.elsevier.com/about/press-releases/research-and-journals/elsevier-announces-article-retraction-from-journal-food-and-chemical-toxicology#_ftn1

6.       www.efsa.europa.eu/en/efsajournal/doc/2910.pdf

 

تهیه و تنظیم: دکتر الیاس مرتضوی،عضو هیئت علمی پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.