کشاورزی علم درجه چندم

چند دهه پیش در بخش کشاورزی در کشور افرادی حضور داشتند که هر یک در کشاورزی جهان، در زمینه خاصی مرجع بودند. به نظر می‌رسد یکی از عوامل مهم تأثیر‌گذار بر تکامل و ترقی این افراد، جایگاه تخصصشان در کشور بوده است. در آن سال‌ها، انتخاب رشته در دانشگاه صرفاً بر اساس علاقه بود و اولویت خاصی برای جوانان کشور مطرح نبود. تمامی علوم و رشته‌های مختلف تقریباً در یک درجه از اهمیت قرار داشت. در سال 1354 در دانشگاه فردوسی مشهد، اتفاقی رخ داد که البته در آن زمان بسیار عادی بود. اتفاق این بود که در اواسط ترم از طرف اداره آموزش دانشکده دندانپزشکی اطلاعیه‌ای صادر شد مبنی بر اینکه ظرفیت دانشکده دندانپزشکی کامل نشده است و دانشجویان ترم اول دانشکده‌های کشاورزی و علوم تربیتی می‌توانند به دندانپزشکی منتقل شوند. تنها شرط این انتقال هم داشتن معدل 3 (معدل 3 از 4) در ترم اول بود. البته از دانشکده کشاورزی هیچ کس برای انتقال به دندانپزشکی اقدام نکرد! من در آن زمان دانشجوی رشته زراعت و اصلاح نباتات دانشکده کشاورزی بودم. این مقدمه تاریخی را گفتم تا به این مطلب برسم که در جهان، روش‌های مختلفی برای اداره جامعه وجود دارد، ولی در یک نگاه کلی شاید بتوان روش‌های حاکم بر جامعه را به دو دسته «پیشگیرانه» و «درمانگرایانه» تقسیم کرد. در روش «پیشگیرانه» برای آینده، برنامه‌های کوتاه مدت تا درازمدت وجود دارد. این برنامه‌ها در تمامی بخش‌های جامعه از جمله سلامت و غذا وجود دارد در این روش، پیشگیری از بیماری‌ها و ناهنجاری‌ها از اولویت مهمی برخوردار است. در این جوامع پزشک و پزشکی در اولویت اول قرار ندارد. در این جوامع درمان حرف اول را نمی‌زند. در هر کوی و برزن، ده‌ها داروخانه، درمانگاه، مرکز پزشکی و بیمارستان دیده نمی‌شود. در هر شهر کوچکی، ده‌ها دستگاه پیشرفته و گران‌قیمت مربوط به آزمایش‌های پزشکی دیده نمی‌شود. پزشکان مشهور روزانه ده‌ها عمل جراحی انجام نمی‌دهند. در این جوامع همه چیز «درمان بیماری‌های ایجادشده در اثر عدم توجه به موارد دیگر» نیست. در این جوامع، جوانان بر اساس علاقه خود وارد دانشگاه می‌شوند. بنابراین پیشگیری (یعنی تولید غذای سالم، داشتن محیط زیست سالم، تنفس هوای پاک، دارابودن آب سالم و…) جایگاه ویژه‌ای دارد. در این جوامع، علوم جدید و دستاورد‌های آن در تمامی زمینه‌ها (از کشاورزی و محیط زیست گرفته تا علوم انسانی و تربیت و…) جایگاه خاص خود را دارد. در جوامع »درمانگرایانه« تمامی عوامل برای ایجاد زمینه کار (یعنی ایجاد ناهنجاری) و در نتیجه درمان آن فراهم است در اینجا تمامی عوامل کمک می‌کنند ناهنجاری ایجاد شود تا به درمان آن بپردازند. بنابراین در چنین سیستمی، تقریبا در تمامی روز‌های سال به دلایل مختلف و متفاوت آلودگی هوا وجود دارد. در چنین سیستمی، تولید غذای سالم در اولویت نیست بخش اعظمی از درآمد‌های کشور، صرف درمان بیماری‌های مختلف می‌شود. بیماری‌های خاص گسترش زیادی دارد و هزینه‌های زیادی بر دوش بیماران، مردم و مسؤلان می‌گذارد در سیستم »درمانگرایانه«، سرمایه‌گذاران و سرمایه‌داران جامعه، درمانگران هستند. آپارتمان‌سازی، بیمارستان‌سازی و بسیاری سازی‌های دیگر، از مشاغل جنبی این درمان گرایان است. در این سیستم، پیشرفته‌ترین دستگاه‌های تشخیصی و شناسایی در کشور وجود دارد. جدیدترین علوم درمانگری و جدیدترین داروها در کشور موجود است. در این سیستم، چون درمان حرف اول را می‌زند، هزینه و حمایت مناسبی برای بخش‌های دیگر در نظر گرفته نمی شود، بنابراین کشاورزی که خود از بخش‌های آسیب‌پذیر جامعه است و نیاز مداوم به حمایت دارد، بخش فرعی می‌شود در سیستم «پیشگیرانه» به دلیل نیاز به کاهش شدید ناهنجاری‌ها، غذای سالم و محیط سالم، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، بنابراین به کشاورزی و تولید غذای سالم بسیار توجه می‌کنند. در چنین سیستمی باید سرمایه‌گذاری‌های اساسی و بنیادی برای حفظ منابع و تولیدات کشاورزی انجام شود تا کشور به پایداری برسد. وقتی طی یک سال، 16میلیارد دلار هزینه واردات محصولات کشاورزی است، دیگر جایی برای کشاورزی باقی نمی ماند. در این حالت است که میزان فارغ‌التحصیلان کشاورزی شاغل در تخصص خود کمتر از یک درصد می‌شود. در این حالت است که در یک بازدید از 15 داروی نوترکیب ژنتیکی رونمایی می‌شود، درصورتی که در همین زمان تولید محصولات گیاهی نوترکیب ژنتیکی مجوز قانونی هم ندارد. در چنین حالتی است که بر مصرف سم و کود در کشاورزی کشور کنترلی نیست، همانگونه که بر مصرف دارو هم کنترلی نیست. در این سیستم، به تدریج روستاها از جمعیت تخلیه می شود، واسطه‌گری گسترش می‌یابد و نه تنها تولیدات کشاورزی، بلکه هیچ تولیدی جایگاه ندارد چون در سیستم »درمانگرایانه«، توجه به تولید و در راس آن تولیدات کشاورزی، از هیچ جایگاهی برخوردار نیست. در پایان باید بر این نکته توجه شود که عدم توجه به کشاورزی، به معنی عدم توجه به محیط زیست و منابع طبیعی و از همه مهم‌تر منابع آبی است. در حال حاضر در کشور ما منابع آبی به شدت در حال نابودی است و جالب است که خود این کشاورزی و عدم توجه به محیط زیست، عامل اساسی این نابودی است. در بسیاری از مناطق، آب‌های فسیلی از اعماق زمین خارج و با مصرف بی‌رویه و بی‌برنامه، به محصولات برنامه‌ریزی نشده و هدر‌رفت‌های مختلف تبدیل می‌شود. بهره‌برداری از جنگل‌ها و مراتع به شدت تخریبی است. دریاچه‌ها و تالاب‌ها به سرعت در حال نابودی است. علاوه بر همه این موارد، باید تغییرات اقلیم و پیامد‌های فاجعه بار آن را هم اضافه کرد. این وضعیت را می توان به این گونه ترسیم کرد که تمام امکانات در انتهای یک بزرگراه تاریک، پر از سنگلاخ، پستی و بلندی‌های دهشتناک و حیوانات مخوف، فراهم شده تا سانحه‌دیدگانی را که به انتهای این مسیر می‌رسند، درمان کنند. آیا هنوز هم کسی نمی‌داند که می‌توان در طی راه موانع را برطرف کرد که در آن صورت، مسافران بزرگراه، آسوده‌خاطر خواهند شد. چون در طول راه، روشنایی، سبزی، هوای پاک، زیست و زیستگاه می‌بینند. بنابراین هر کس در جای خود، در زمان خود و در مسیر خود حرکت خواهد کرد. جوان روستایی در روستا می‌ماند و تولید می‌کند. دانشجوی فارغ‌التحصیل کشاورزی، به کار خود می‌پردازد. استاد و دانشجوی علوم انسانی، در تخصص خود فعال خواهد بود. استاد و متخصصان کشاورزی خود را در درجه چندم نمی‌دانند. گیاه تراریخته، تولیدات کشت بافتی و دستاورد‌های نوین، اسیر دره‌های تاریک این بزرگراه نمی‌شود. برای مبارزه با جانوران وحشی و درنده، تمام طول بزرگراه سم‌پاشی نمی‌شود. در این شرایط، درمانگرایان انتهای راه نیز، درون بزرگراه، درون جامعه زنده، جایگاه خود را خواهند داشت و زیبایی زندگی را بین خود و جامعه تقسیم خواهند کرد. در چنین شرایطی است که در طول بزرگراه، زیبایی دریاچه ارومیه دیده می‌شود. حضور پرندگان مهاجر در دریاچه بختگان، شنیدنی می‌شود. حرکت آب زاینده رود به سمت گاوخونی، چشم نواز خواهد بود و پرنده زندگی بر شانه جوانان مسافر در این بزرگراه نغمه زندگی می‌خوانند.

دکتر منصور امیدی- استاد پردیس کشاورزی دانشگاه تهران

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.