عروج سردار شهید اسلام
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا﴿۲۳﴾
شهید جانباز سعید ساقی پس از تحمل چهل سال مرارت ناشی از جراحات سنگین و شیمیایی به جمع شهدای ذهاب گیلان پیوست. ساقیِ دلدادگان و مستورانِ میخانه معبود، جزو اولین مردانِ مردی بود که در سوم مهر ۱۳۵۹ از دیار میرزاکوچک خان جنگلی برای نجات انقلاب اسلامی و خاک مقدس میهن به سرپل ذهاب، خط مقدم نفوذ لشکر بعث در غرب کشور هجرت کرد. در همان بی برنامگی روزهای نخست دفاع مقدس به همراه ۵۰ تن دیگر از مردان گیلان زمین، دشمنِ تا بنِ دندان مسلح را در بیرون شهر سرپل ذهاب زمینگیر کرد. حماسه رشادت های او در درگیری تن به تن در صبح روز ۱۳ مهر ۱۳۵۹ از خاطره ها محو نخواهد شد؛ یوم اللهی که در زیر پل داداش خان ۱۳ تن از مردانی که معبود برگزیده بود را به دیار باقی رهنمون کرد و دهها مجروح را برجای گذاشت که طی سالیان گذشته به تدریج و با تحمل مرارتها به شهادت رسیدند. ساقی آخرین آنان است، آخرین به جاماندگان از “شهدای ذهاب” عنوانی که اصلی ترین میدان مرکز گیلان به نامشان مزین است.
ساقی در همان معرکه دست خود را از دست داد و برای معالجه برگشت، اما تا آخرین روز در سال ۱۳۶۷ به جبهه ها و عهدی که با شهدا بسته بود (اینجا) وفادار ماند و بارها و بارها در عملیات مختلف شرکت کرد. در حلبچه ماسک شیمیایی خودش را به همرزمی که او را نمیشناخت داد و خود چفیه اش را دور سرو گردن پیچید، شیمیایی شد و سی و پنج سال رنج کشید، خون بالا آورد، بیهوش شد، به کما رفت و به زندگی بازگشت. او تجلی صبر و ایثار و فداکاری بود.
در قید حیاتش همه “مدیران” با او عکس یادگاری انداختند. از استاندار تا نماینده مجلس. اما پس از شهادت، او را رها کردند و پیکر مطهرش را ۶ روز بلاتکلیف در سردخانه نگه داشتند تا مانع از دفن او در قطعه “شهدا” شوند. رییس بنیاد شهید و مدیر کل استانی این بنیاد در اتاقهای شیک مجهز به کولر گازی و تهویه مطبوع و حقوق نج… حتی به یادداشت صریح دکتر نوبخت معاون رییس جمهور که حمایتش از شهدا و ایثارگران ستودنی است، وقعی ننهادند. مضحکه است، کمیسیون پزشکی ۱۶ روز زمان می برد تا معلوم شود علت رحلت این جانباز جراحات شیمیایی بوده.!!! این یک روال است! این قانون است! (که نیست).برای سعید چه فرقی می کند در کجا دفن شود؟ او در کنار شهید بیگلو، شهید قلی پور، شهید ضمیریان و دهها شهید روح و جسم خود را در راه امامشان اهدا کرد، برای آنان که با خدا معامله کردند، مردانِ مردی که آسایش خود و خانواده خود در شمال کشور را رها کرده و خود را به جنوب و غرب در آتش و خون رساندند، چه اهمیتی دارد که کجا دفن شوند، زیر درختی در گوشه روستایی دور افتاده یا در قطعه شهدا در تازه آباد؟! اما این ننگ بر پیشانی مدیران بنیاد شهید و ضوابط من درآوردی آنان تا ابد خواهد ماند که برای احراز شهادت هفته ها وقت مطالبه می کنند و آزمایشات را بهانه قرار می دهند. مگر پرونده پزشکی شهید ما چهل سال در آن بنیاد با ان همه مستخدم موجود نیست؟ کدام پزشک منصفی نمیتواند بر اساس ۴۰ سال پرونده رای بدهد و خود را منتظر پاسخ یک آزمایش می داند؟ دهان مبارک و پرخون این شهید بزرگوار حتی پس از شستشو و غسل در هنگام دفن مستندی است که به تنهایی کفایت می کند تا نتیجه گرفت که او بر اثر جراحات عمیق شیمیایی به شهادت رسیده است. چرا بوروکراسی در بنیاد شهیدی که برای خدمت به شهدا و ایثارگران ایجاد شده به جای خدمت به آنان، بکار سرگردانی و در بدری خانواده های انان بکار گرفته می شود؟!
آنچه ساقی از خود برجای گذاشت کوس رسوایی آنانی را که به غارت صدها و هزاران میلیاردی بیت المال مشغولند و بر کرسی ها تکیه می زنند را فریاد می زند. او باغچه ای داشت و خانه ای. باغچه اش دو متر مربع (مشاع بین ۸ واحد) و خانه اش آپارتمانی ۷۵ متری و محقر در محله ای متوسط به پایین در رشت. نه حساب بانکی انچنانی، نه ماشین مجلل و نه آقازاده هایی تکیه زده بر مساند یا مشغول تفرج در اروپا و آمریکا.
اینجانب که از نزدیک و دوشادوش این شهید بزرگوار شاهد رشادت ها و سلحشوری های این حماسه آفرین دفاع مقدس بودم، شهادت مظلومانه او را به ولی عصر عج، رهبر معظم انقلاب، سایر بازماندگان و بجا ماندگان از کاروان شهدای ذهاب و خانواده بزرگوار ایشان به ویژه همسر مکرمه و فرزندانش تبریک و تسلیت عرض کرده آرزو می کنم معبود و معشوقمان مرا نیز در جوار او پذیرا باشد.
عبدالله، همرزم کوچک شهید ساقی در سرپل ذهاب.
باسلام ودرودبرمحضرشماعزیزوبزرگواران وشهادت سرداربزرگوارروخدمت خانواده محترمشان تبریک وتسلیت عرض مینمایم فقط ازاین بزرگوارمیتونم بگم مردنازنین وبزرگواروروشنفکری بودندوخیلی خوش اخلاق وفقط میتونم بگم متاسفم ازبنیادشهیدبخاطربی برنامگی اش (روحشان شادوغریق رحمت الهی)