صنعت کشاورزی و توسعه پایدار در گفت وگو با بهزاد قره‌یاضی

سود واردات محصولاتی چون شکر و اخیراً بذر چغندرقند و محصولات مصرفی کشاورزی به جیب عوام فریبانی می‌رود که به خاطر سود شخصی و زیرسایه غفلت مسؤولان ما بر سر داشته‌های‌مان می‌زنند و مرغ همسایه را غاز می‌کنند.

سود واردات محصولاتی چون شکر و اخیراً بذر چغندرقند و محصولات مصرفی کشاورزی به جیب عوام فریبانی می‌رود که به خاطر سود شخصی و زیرسایه غفلت مسؤولان ما بر سر داشته‌های‌مان می‌زنند و مرغ همسایه را غاز می‌کنند. نمونه بارز آن واردات بذر سیب‌زمینی با وجود ظرفیت دو برابری تولید داخلی با کیفیت توسط بخش خصوصی است. اگر در سال 1394 کمتر از حداقل 1000 میلیارد تومان برای تحقیقات کشاورزی اعتبار گذاشته شود نشانه‌ای است از عدم بهبود اوضاع کشاورزی کشور. یعنی قطعاً شاهد پیشرفت و توسعه این حوزه نخواهیم بود و نباید انتظار داشت که کشاورزی موتور محرک توسعه اقتصادی کشور شود.
مقدمه: بخش‌های بزرگی از پهنه وسیع ایران مستعد کشاورزی است. آنقدر مستعد که می‌تواند تنه بزند به تن کشورهای بزرگی چون چین و هند. کشورهایی که توسعه کشاورزی پایه و اساس توسعه یافتگی‌شان شد. اما در ایران اوضاع زراعت خوب نیست. اگر در کشورهای پیشرفته، کنار زمین‌های کشاورزی کارخانه‌های تولیدی و حتی کارگاه‌های بسته‌بندی مواد غذایی احداث کردند تا کشاورز محصولش را بی‌واسطه بفروشد. در ایران، نه تنها چنین وضعی وجود ندارد که کشاورزی رو به نابودی نهاده است. زمین‌های تکه‌تکه شده، خشکسالی، سدهای ویرانگر، دلالان بی‌رحم، طرح‌های غیرحمایتی، کودهای شیمیایی و کلاً رویکرد غیرعلمی و غیرکارشناسی به توسعه کشاورزی، کشور را از درآمدهای هنگفت صنایع محصولات کشاورزی، دامداری، پرورش ماهی و مرغداری محروم کرده است. از این رو با دکتر بهزاد قره‌یاضی، رئیس پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی ایران که فوق دکترای ژنتیک گیاهی از مؤسسه بین‌المللی تحقیقات برنج فیلیپین را دارد گفت وگو کردیم. این استاد دانشگاه که در دولت اصلاحات سابقه معاونت وزارت کشاورزی را هم داشت معتقد است که هیچ صنعتی در ایران در قد و قواره بخش کشاورزی نیست و برفرض مثال صنعت مرغداری که تنها یکی از بخش‌های صنعت کشاورزی است بعد از صنعت نفت درآمدزاترین صنعت کشور است و از این رو بخش کشاورزی در ایران می‌تواند پایه و اساس توسعه پایدار در کشور باشد.
در برنامه های عمرانی دوره پهلوی و همچنین برنامه‌های توسعه دوره جمهوری اسلامی بعضاً توجه ویژه‌ای به بخش کشاورزی شد و بعضاً خیر. اصولاًتوسعه کشاورزی چه جایگاهی در بین برنامه‌ریزان کشور داشت؟
حقیقت این است که توسعه کشاورزی هیچ وقت و مخصوصاً در چند سال اخیر در محوریت برنامه‌های توسعه‌یی کشور نبوده است. به عبارتی برنامه‌ریزان کشور هنگام نوشتن برنامه‌های توسعه‌ای، توجهی به بخش کشاورزی نداشته‌اند. یک نمونه از این بی‌توجهی و تبعیض را مثال می‌زنم. صنعت خودروسازی در کشور نهایتاً 500 هزار نیروی کار و فرصت شغلی ایجاد می‌کند اما ببینید که چه حمایت تمام‌قد و عجیبی از توسعه این صنعت در داخل و در مقابله با واردات خودرو از خارج صورت می‌گیرد. به طوری که خودروی خارجی با بیش از صد درصد عوارض گمرکی و سود بازرگانی وارد کشور می‌شود. در‌نتیجه مردم باید لاجرم خودروی بی‌کیفیت داخلی را بخرند. اما این حمایت را حتی در سطوح بسیار پایین‌تر هم از محصولات کشاورزی نمی‌بینیم. با آنکه محصولات کشاورزی با کیفیت بسیار بالا در داخل کشور تولید می‌شود اما بازهم واردات بی‌رویه همان محصولات را از خارج از کشور شاهد هستیم. مثلاً ما نیازی به واردات شکر نداریم و شکر ایرانی از مرغوبیت بسیار بالایی هم برخوردار‌است: اما ناگهان در سال 1384 و با روی کارآمدن دولت احمدی‌نژاد و اطرافیانش می‌بینیم که بیش از چند میلیون تن شکر به کشور وارد می‌شود. بنابراین هیچگاه حمایتی از بخش کشاورزی انجام ‌نشده ‌است. در برنامه‌های توسعه‌یی کشور نیز وضع به همین منوال بوده ‌است. ما هیچگاه سهم مناسبی از بودجه و سرمایه‌گذاری را برای بخش کشاورزی در نظر نگرفته‌ایم. آن هم برای بخشی که به ضرس قاطع می‌گویم بیش از سی درصد از مردم ایران به نحوی از انحا درگیر آن هستند. به طوری که یا شاغل در بخش کشاورزی هستند یا شاغل در صنایع وابسته به بخش کشاورزی. اما بودجه‌ای که به این حوزه وسیع تعلق می‌گیرد به هیچ وجه جوابگوی نیاز‌های آن نیست. مردم بعضاً فکر می‌کنند که کشاورزی یعنی فقط زراعت. درحالی که بنابه تعریف واقعی و علمی آن حتی همین تهران هم بیشترین پتانسیل برای این بخش را دارد مخصوصاً در حوزه دامداری و مرغداری و صنایع غذایی. به عبارتی بسیاری از رشته‌های تحصیلی و علمی و کاری مرتبط با بخش کشاورزی هستند. اما در این کشور اساساً توجه مناسبی به بخش کشاورزی نشده‌است. با آنکه بخش کشاورزی با این گستردگی فراوان می‌تواند سهم بالایی در توسعه کشور داشته ‌باشد.

دلیل این بی‌توجهی چیست؟
چون بخش کشاورزی متشکل و واحد نیست. مثلاً اگر برای صنعت خودروسازی اتفاقی بیفتد تمام کارگران در یک واحد کارگاهی دور یکدیگر جمع می‌شوند و دارای تشکل هستند. مدیران صنایع هم از این پتانسیل بهره‌برداری دوگانه می‌کنند. اما کشاورزان ما در این مملکت متفرق هستند. یکی روی زمینش جایی کار می‌کند که دیگری 20 هکتار دورتر از او مشغول کار است. اقتضای کشاورزی این است که کشاورزانش در پهنه سرزمینی ایران پراکنده هستند. پس نمی‌توانند از حقوق‌شان به درستی دفاع کنند. دومین دلیل هم تقابل زرگری نعمتی است که بین بخش صنعت و بخش کشاورزی ایجاد کردند. درحالی که ما کشاورزی را هم، صنعت می‌دانیم و این دو حوزه را در واقع ذیل یک حوزه تعریف می‌کنیم اما بعضی‌ها به اشتباه این‌گونه القا کرده‌اند که صنعت یعنی چرخ‌دنده. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی هم اشتباهات زیادی در این مورد صورت گرفت و بزرگ‌ترین سازمان‌های پژوهشی ما سازمان پژوهش‌های علمی–صنعتی نام‌گرفت و چرخ دنده شد نماد آن سازمان!. یعنی کشاورزی همواره به حاشیه رانده‌شد. وقتی در دانشگاه‌ها از صنعت نام ‌برده ‌می‌شود بخش‌های کشاورزی و توریسم و محیط‌زیست هیچ جایگاهی در صنعت ندارد. برای مثال «دفاتر ارتباط با صنعت» در دانشگاه‌ها نیز خلاصه‌شده در دانشکده‌های فنی و فقط در این دانشکده‌ها است که ما بخش و واحد‌های ارتباط با صنعت داریم که آن هم مفهومش ارتباط با «کارخانه» است!. ما در این کشور از یک وضعیت خاص فکری رنج می‌بریم. تفکری که کشاورزی را به حاشیه رانده و موجب شده که این بخش فرسوده و فرتوت شود و این درحالی است که کشاورزی بیشترین پتانسیل، نیروی کار و توانایی پیشرفت را دارد اما بیشترین کم عنایتی و بی‌توجهی به این بخش می‌شود. درعوض روی بخش‌هایی سرمایه‌گذاری کردیم که به نتیجه هم نرسیدیم. مثلاً در همین صنعت خودروسازی که داعیه تولید خودروی ملی را دارد، به محض اینکه دلار گران می‌شود قیمت خودروها و حتی همین خودروی ملی هم به همان نسبت گران می‌شود. یعنی تولید به اصطلاح ملی ما از نرخ دلار تبعیت می‌کند!. اما این چگونه خودروی ملی است که از نرخ ارز خارجی تبعیت می‌کند. اینها تبعیضاتی است که موجب بحران در بخش کشاورزی و تضعیف جدی این حوزه در کشور شده‌است. نمونه بارزش هم واردات 16 میلیارد دلاری محصولات کشاورزی در آخرین سال مدیریت احمدی‌نژادی در کشور است که از سوی مقام معظم رهبری سال “تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی” نامگذاری شده بود: بماند که چقدر ما نهاده‌های کشاورزی و محصولات فرآوری شده کشاورزی و محصولات وابسته به بخش کشاورزی هم وارد‌ کردیم. اگر ما آمار وارادت این‌ها را هم به واردات محصولات صرف کشاورزی اضافه کنیم سربه فلک می‌کشد.

چه سودی در این حجم بالای واردات نهفته است و چه کسانی از این واردات نفع می‌برند؟
واردات کشاورزی سود هنگفتی برای واردکنندگان دارد. سود واردات محصولاتی چون شکر و اخیراً بذر چغندرقند و محصولات مصرفی کشاورزی به جیب عوام فریبانی می‌رود که به خاطر سود شخصی و زیرسایه غفلت مسؤولان ما برسر داشته‌های مان می‌زنند و مرغ همسایه را غاز می‌کنند. در بسیاری از موارد برتری با محصولات کشاورزی تولید داخل است اما آ‌ن‌ها راه را برای واردات محصولات خارجی ای باز می‌کنند که همراه خود ده‌ها نوع بیماری و آفت و مشکل وارد می‌کند. نمونه بارز آن واردات بذر سیب‌زمینی با وجود ظرفیت دوبرابری تولید داخلی با کیفیت توسط بخش خصوصی و واردات با بوق و کرنای بذر چغندرقند آلمانی و اروپایی است که نه تنها نسبت به مشابه تولیدی ایرانی برتری ندارند بلکه موجب پیدا شدن بیماری‌های جدیدی هم می‌شوند که ملت باید تا ابد هزینه هنگفتی را برای مبارزه با آن بیماری و تحمل خسارت‌های ناشی از آن هزینه کند.

این بی‌توجهی مسؤولان و برنامه‌ریزان کشور به توسعه کشاورزی آیا به خاطر عدم آگاهی‌شان از پتانسیل درآمدزای این حوزه و عدم شناخت شان نسبت به نتایج توسعه کشاورزی در کشور‌هایی مانند هند و چین و برزیل است؟
طبیعتاً این‌گونه است. یعنی خیلی‌ها نمی‌دانند که چطور شد این کشور‌هایی که شما نام ‌بردید به توسعه رسیدند و بخش کشاورزی چه سهم بالایی در توسعه کشاورزی آن‌ها داشت. البته معتقدم که عقب‌ماندگی بخش کشاورزی در دولت‌‌های نهم و دهم به دلیل غرض‌ورزی بود. بعضی‌ها در این دوران به انگیزه دسترسی به منابع مالی بیشتر و رسیدن به اهداف سیاسی خود فتیله تولید را در کشور پایین ‌کشیدند. آن‌ها تعمداً تعرفه‌های گمرکی محصولاتی چون شکر را کاهش دادند تا از یک طرف تقاضا برای جنس خارجی بیشتر و هم راه برای ورودش آسان شود. من تردید ندارم که واردات شکر از سال 1384 به بعد از روی عمد صورت گرفت. ما در سال 1383 هیچ‌گونه نیازی به واردات شکر نداشتیم و تعرفه واردات شکر سفید هم 150 درصد بود. خودکفایی ما در تولید شکر ناشی از برنامه‌ریزی 70-60 ساله کشور روی صنعت بذر چغندر بود به طوری که بذر تولید شده در مؤسسه بذر چغندرقند ایران از آنچنان کیفیت بالایی برخوردار بوده (و هست) که به کشور‌های دیگر از جمله بلژیک هم صادر شد اما در سال 84 و بلافاصله بعد از به روی کار آمدن احمدی‌نژاد و اسکندری تعرفه واردات شکر به کشور نزدیک به صفر و واردات شکر آغاز شد. چرا مسؤولان ارشد نظام از جمله مجلس و دستگاه‌های نظارتی و اطلاعاتی در آن زمان نسبت به این واردات واکنش نشان ندادند؟ چرا در نیمه دوم سال 84 که احمدی‌نژاد و گروهش دولت را در دست‌گرفتند 800 هزار تن و در سال بعد 5/2 میلیون تن شکر وارد کشور کردیم؟ چه ضرورتی برای این واردات وجود داشت؟

یعنی صرفاً به خاطر نفع مالی بود؟
بله به خاطر نفع مالی یک جریان سیاسی خاص بود. جریانی که منافع گروهی را به منافع ملی ترجیح می‌داد.

دولت جدید آیا توانسته اصلاحاتی در این حوزه ها انجام دهد؟
در دولت جدید رویکردها بهبود پیدا کرده. سلامت آدم‌ها و مدیران هم بیشتر شده. اصلاً غیر قابل مقایسه است. الان همان تیمی برسر کار آمده‌اند که در سال 1383 انواع خودکفایی‌ها را رقم زده بودند. البته من معتقد به ضرورت خودکفایی در همه چیز نیستم چون نه به نفع کشور و نه اصولاً امکان‌پذیر است. درواقع بهتر است که بعضی از محصولات حتماً به کشور وارد شود مثل چوب. اگر چوب را وارد کنیم دیگر نیازی به قطع درختان و نابودی جنگل‌هایمان نداریم یا محصولاتی را که به آب بسیار زیاد نیاز دارند بهتر است وارد کنیم. مثلاً ما موافق کشت 90 هزار هکتاری برنج در خوزستان نیستیم. درحالی که ما در شمال کشور با 12 تا 15 هزار مترمکعب در هکتار می‌توانیم بهترین محصول برنج را تولید کنیم آیا در خوزستان با 50 یا 60 هزار مترمکعب در هکتار باید به سمت تولید برنج برویم؟ آیا رواست کشوری که تا این اندازه با بحران آب مواجه است آب شیرینش به مقدار بسیار بالاصرف تولید محصول در منطقه‌ای خشک و محتاج آب شود؟ نهایتش هم با این همه صرف و هدررفت آب شیرین فقط 200 هزار تن برنج تولید شود؟

تازه کیفیت خوب برنج شمال را هم نداشته‌باشد.
بله. خب مدیریت ایراد داشت. هیچ توجیهی در این پروژه‌ها دیده نمی‌شود. اما خب اکنون دولتی برسرکار آمده که اعضایش در سال 1383 حداقل قطع واردات گندم را در کارنامه خود دارند. افرادی که در شکر، کشور را به خودکفایی رساندند. افزایش تولید روغن و کاهش وابستگی به واردات روغن را در کارنامه خود دارند و بسیاری از نکات درخشان دیگر. اما در عین حال دولت جدید نتوانست در روز‌های آغازین فعالیتش در بودجه سال 93 سهم مناسبی برای بخش کشاورزی درنظر بگیرد که البته بخش عمده‌اش ناشی از بحران‌هایی بود که از دولت گذشته برای این دولت به ارث مانده ‌بود. در هرصورت نگرش علمی و درست به کشاورزی در دولت جدید خیلی بهتر ‌شده ‌است و اعتبارات کمّی بهتر برای برخی بخش‌های کشاورزی در نظر گرفته ‌شد. هرچند برای بخش‌های اساسی کشاورزی مانند بخش‌های تحقیقات و آموزش و ترویج در بودجه سال 93 در بر همان پاشنه سابق چرخید اما امید‌داریم که امسال و بعد از گذشت یک سال، دولت آقای روحانی صدای متولیان بخش کشاورزی را شنیده باشد و اوضاع بهبود یابد. برای ایجاد تحول در بخش کشاورزی افزایش سنواتی و تغییرات قطره‌چکانی به‌هیچ‌وجه‌ مفید نخواهد‌ بود. بحران‌های کشاورزی مانند بحران آب، بحران نهاده‌ها و بحران واردات اجازه ‌نخواهد ‌داد به همین راحتی‌ها مشکلات حل شود. اما باید بدانیم که پتانسیل بخش کشاورزی در ایران بسیار بالاست. آفتاب مناسب، خاک مناسب، نیروی انسانی مناسب، نیروی علمی مناسب، واحدهای پژوهشی که سابقه فعالیت‌شان به 100 سال می‌رسد و تمام عوامل مؤثر در تولید وجود دارند اما ما اکنون از فقر تجهیزات، از کهنسال بودن و بلکه مندرس بودن ناوگان پژوهشی و علمی و نبود اعتبارات پژوهشی برای بخش کشاورزی رنج می‌بریم.

با این پتانسیل بالا، صنعت کشاورزی چه سهمی می تواند در توسعه پایدار کشور داشته باشد؟
درآمدزایی بخش کشاورزی فوق‌العاده زیاد است. تولید گوشت در ایران معادل 10000 میلیارد تومان است. ما حدود 12 میلیون تن تولید گندم داریم که خود درآمد زیادی را موجب می‌شود. یا در بخش تحقیقات، ارزش واکسن و سرم تولیدی مؤسسه تحقیقات واکسن و سرم‌سازی رازی (که تنها یکی از واحدهای پژوهشی تحت پوشش وزارت جهاد کشاورزی ایران است) بیش از 300 میلیون دلار در سال است. ارزش تولیدات بخش کشاورزی بسیار بسیار بالاست. هیچ محصول و بخشی در ایران اساساً در قد و قواره مقایسه با بخش کشاورزی نیست. مثلاً صنعت مرغ که بخشی از صنعت کشاورزی است بعد از صنعت نفت، بزرگ‌ترین بخش صنعتی کشور است. اما با این اوصاف در دوره پیش بعضا از ترکیه و چین هم تخم‌مرغ وارد‌شده‌بود. در آن دولت با آن ویژگی‌های رفتاری این گونه واردات طبیعی بود.

یعنی پتانسیل ایران در بخش کشاورزی به مانند برزیل، هند و چین آنقدر بالاست که این بخش بتواند مبنای توسعه‌یافتگی ایران قرار‌ بگیرد؟
ایران به لحاظ منابع و شرایط طبیعی‌اش قابل مقایسه با برزیل نیست اما استعداد و پتانسیل بالایی در این زمینه دارد. اما این تنها پتانسیل و منابع طبیعی نیست که برزیل را به این جایگاه رسانده و ایران را به این سطح از توسعه‌یافتگی. ایران بیشتر از سوء مدیریت رنج می‌برد. از نبود دانایی و علم و فکر رنج می‌برد. برزیل به لحاظ صنعت کشاورزی در میان تمام کشور‌های دنیا از موقعیت ممتازی برخوردار  ‌است. برزیل بزرگ‌ترین جنگل‌های دست نخورده و بکر جهان به نام آمازون را دارد. بیشترین رودخانه‌های دنیا را در خود جای ‌داده ‌است. از نظر خاک و رطوبت و بارش‌های طبیعی و نزولات آسمانی شرایط فوق‌العاده مساعدی دارد. از نظر دما نه هرگز به دمای یخبندان می‌رسد و نه به بالای 30 درجه. یعنی تنش گرمایی و تنش سرمایی ندارد. حال این کشور با این همه پتانسیل و برخورداری از مواهب طبیعی و تنوع زیستی بازهم آغوش خود را به روی تکنولوژی و فناوری باز ‌کرده ‌است. برزیل با داشتن این همه تنوع زیستی و محیط زیست طبیعی اکنون دومین کشور تولیدکننده محصولات مهندسی ژنتیک شده یا تراریخته بعد از امریکاست. برزیل در حال حاضر بیش از 40 میلیون هکتار تنها به کشت محصولات تراریخته اختصاص داده است. درصورتی که کشور ما با این همه نیاز و بحرانی که در حوزه تولید دارد متأسفانه در هشت سال گذشته دچار دانایی‌ستیزی و فناوری‌هراسی هم شده بود. متولیان بیوتکنولوژی کشاورزی کشور در این هشت سال خودشان با بیوتکنولوژی مقابله می‌کردند به جای آنکه بیوتکنولوژی را ترویج ‌دهند. فناوری‌هراسی مصیبتی است که از سال 1384 گریبان‌گیر بخش کشاورزی و از پیش از آن گریبان‌گیر بخش محیط زیست کشور شده ‌است. ما کشاورزان‌مان را داخل یک اتاق دربسته از فناوری روز محروم کرده‌ایم. خاطرم هست یک بار در سال 1385 جلسه‌ای را در مرکز استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزار کرده‌ بودیم. معاون وقت زراعت وزیر جهاد کشاورزی هم آمده‌ بودند. او از مخالفان سرسخت توسعه فناوری در بخش کشاورزی بود و برای مثال با کودهای بیولوژیک و محصولات تراریخته به ‌شدت مخالف بود. در صحبت‌هایش بارها و بارها با ادعای مقاومت طبیعی برنج‌های ایرانی به “کرم خاردار” تأکید می‌کرد که ما اجازه ‌نخواهیم‌ داد زمین‌های برنج‌مان به برنج‌های تراریخته آلوده‌شود! در انتهای جلسه بود که کشاورز نمونه تراریخته‌کاری که از گلستان آمده ‌بود و در جلسه حضور‌ داشت، فریاد کشید که: «آقا جان ما حمایت دولت را نمی‌خواهیم. فقط دست از سر ما بردارید و بگذارید دستمان به فناوری روز دنیا برسد». وی ادامه ‌داد: وقتی معاون زراعت وزارت کشاورزی مملکت که دکتر هم هست نمی‌داند که کرم خاردار مربوط به پنبه است نه برنج ما دردمان را به کجا ببریم؟ البته با آمدن آقای روحانی در این یک مورد خاص شرایط کاملاً دگرگون شده و مسیر کاملاً باز شده و دوباره تلاش برای استفاده از فناوری آغاز شده و ان شاءالله دیگر محدودیتی در داخل برای استفاده از فناوری وجود نخواهد داشت. خود آقای دکتر روحانی در پیامی که به همایش بیوتکنولوژی کشور داده بود به صراحت گفت که امروز استفاده از مهندسی ژنتیک و استفاده از محصولات تراریخته نه تنها یک ضرورت است بلکه انتخابی دلپذیر است. این جمله بسیار شیرینی بود که بلافاصله در سراسر جهان مخابره شد و خیلی از دانشمندان دنیا پیام فرستادند که کاش رئیس جمهوری مثل ایشان داشتند که با چنین روشن بینی‌ای از فناوری ژنتیک حمایت می‌کند. یا وزیر جهاد کشاورزی جدید که به صراحت از تولید محصولات بیوتکنولوژی حمایت ‌کرده ‌است. یا وزیر بهداشت و رئیس سازمان تحقیقات و فناوری و معاون رئیس جمهور و تمام مدیرانی که در این بخش فعال هستند دست به دست هم داده‌اند تا در حوزه فناوری بخش کشاورزی به رشد و پیشرفت برسیم.

بنابراین شما امیدوار هستید که در این دوره ایران به موفقیت بالایی در توسعه کشاورزی برسد؟
به صراحت می‌گویم اگر چنانچه تحولی جدی در سرمایه‌گذاری برای بخش کشاورزی صورت ‌نگیرد و به طور ویژه تحول جدی در نگاه به تحقیقات و آموزش و ترویج کشاورزی اتفاق ‌نیفتد، انتظار موفقیت در توسعه کشاورزی، انتظاری بیهوده است. من مایلم در اینجا به صراحت تمام شاخصی را ارائه دهم و از شما بخواهم که خودتان در انتهای سال پیش‌بینی کنید که تحول خاصی در کشاورزی کشور اتفاق خواهد افتاد یا خیر. همان طور که دمای بدن شاخصی است برای سلامت بدن من هم شاخصی برای سلامت نگاه به بخش کشاورزی و امید بهبود شرایط آن را ارائه می‌دهم. شاخص این است: اگر در سال 1394 کمتر از حداقل 1000 میلیارد تومان برای تحقیقات کشاورزی اعتبار گذاشته ‌شود نشانه‌ای است از عدم بهبود اوضاع کشاورزی کشور یعنی قطعاً شاهد پیشرفت و توسعه این حوزه نخواهیم بود و نباید انتظار داشت که کشاورزی موتور محرک توسعه اقتصادی کشور شود.

آیا این مهم را به خود آقای روحانی یا وزیر کشاورزی گفتید؟
وزیر جهاد کشاورزی که به این امر واقف و به دنبال توسعه بخش است. ایشان مطمئناً در این باره بار‌ها صحبت ‌کرده ‌است. دو چیز است که اگر از بخش کشاورزی دریغ شود دیگر این بخش قادر به انجام رسالتش نسبت به توسعه‌یافتگی کشور نیست. یک: سرمایه و دوم: فناوری. در این بین بسیاری از مدیران بخش کشاورزی فکر می‌کنند که اگر سرمایه وجود داشته ‌باشد، می‌شود فناوری را خرید اما من به هیچ وجه به این امر اعتقاد ندارم چون فناوری را در خیلی از حوزه‌ها نمی‌توان خرید یا اگر هم بتوان خرید بسیار گران است. فناوری یعنی تحقیقات و آموزش و ترویج کشاورزی و چه بهتر که خودمان در این حوزه نیز به خودکفایی برسیم.

آیا داشتن این دو نیاز به گوش آقای رئیس جمهور رسیده است؟
این دیگر رسالت شما عزیزان است که به گوش ایشان برسانید. با این حال فکر می‌کنیم صدا‌ها به گوش ایشان رسیده است. او تجربه سال‌ها مطالعه و قلم زنی در حوزه امنیت ملی را دارد و من خودم از نزدیک شاهد بودم که طی هشت سال مشهور، وی با چه دقتی در حوزه امنیت غذایی تحقیق می‌کرد و کتاب می‌نوشت و حتی انتقاد علنی و رسانه‌ای می‌کرد. مجموعه کتاب‌های وزین او در مورد «اقتصاد و امنیت ملی» و «محیط‌زیست و امنیت ملی» (که دومی هنوز منتشر‌نشده‌است) و مجموعه سخنرانی‌ها و نوشتار‌های وی همگی حکایت از تسلط نظری او به مبحث مهم امنیت غذایی و کشاورزی و منابع طبیعی دارد که امیدوارم در کنار تجربه مهندس حجتی و تیم مجرب او بتواند موجب تحول بخش کشاورزی کشور در انطباق با سیاست‌های ابلاغی در حوزه اقتصاد مقاومتی بشود.

سوال قبلی را به این دلیل پرسیدم که شما سابق بر این در مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت که ریاستش برعهده آقای روحانی بود، فعالیت داشتید و ظاهراً سندی هم برای توسعه کشاورزی کشور تهیه کرده بودید. آیا این سند به دست آقای روحانی و آقای نوبخت که اینک سخنگوی دولت و معاون ایشان هستند رسیده بود و این آقایان با مواد مندرج این سند آشنا هستند و آیا فکر می‌کنید آن سند راهبردی اینک وارد فاز عملیاتی شود؟
بله همان‌طور که توضیح دادم همکاران ما آقایان کلانتری و مهندس کشاورز و دیگران در معاونت اقتصادی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام که ریاستش برعهده آقای دکتر روحانی و معاونت اقتصادی آن بر عهده دکتر نوبخت بود سندی را تهیه کرده ‌بودند و من هم گزارش‌ها و یادداشت‌هایی در این مجموعه داشتم که راه‌های توسعه را پیش‌بینی کرده‌ بودیم. اما معلوم نیست که با فجایع اقتصادی که در دولت قبلی اتفاق‌ افتاد حتی اگر خود من هم که منتقد وضعیت سرمایه‌گذاری در بخش کشاورزی و تکنولوژی هستم عهده‌دار مسؤولیت کشور می‌بودم می‌توانستم به آنچه می‌خواهم عمل‌کنم. به‌هرحال آنچه مسلم است این است که اقتصاد کشور باید بر اساس علم اقتصاد و سیاست‌های اقتصاد مقاومتی جایگاه و رونق پیدا‌ کند. قطعاً در این اقتصاد مقاومتی، کشاورزی می‌تواند جایگاه ممتاز و ویژه‌ای داشته باشد.

سوال آخر اینکه با تمام این بحث‌ها آیا می‌توان بخش کشاورزی در ایران را با بخش صنعت آشتی داد تا شاهد درآمدزایی بالا برای کشور بود؟
ابتدا باید دعوای زرگری صنعت و کشاورزی را حل ‌کرد. در این تردیدی نیست که اگر کشاورزی کشور رونق بگیرد صنایع نیز رونق می‌گیرند. اگر بتوانیم پنبه باکیفیت در داخل تولید کنیم صنعت نساجی کشور احیا می‌شود و دیگر نیازی به واردات پنبه و پارچه از کشور برادر (چین) با قیمت گزاف ارزی نداریم. اگر بتوانیم دانه‌های روغنی کافی تولید کنیم دیگر صنایع روغن‌کشی ایران در تب و تاب تهیه ارز و درگیر تلاطمات قیمت ارز نخواهند ‌بود. اگر پشم و ابریشم ما رونق داشته باشد صنعت فرش ما رونق می‌گیرد و به همین نحو در سایر زمینه‌ها. پس کشاورزی و صنایع در تعارض باهم نیستند. در همین دوره اخیر صنایع غذایی بیشترین صادرات را داشت. مثلاً در کارخانه‌های تولید کنسرو ماهی تن مطمئناً حتی یک قوطی کنسرو هم روی زمین نمی‌ماند. اصلاً قبل از پایان یافتن مرحله تولید سفارشات گرفته ‌شده و سریعًا بارگیری و به خارج فرستاده می‌شود. همچنین است وضعیت رب گوجه‌فرنگی و گلاب و خیلی موارد دیگر. این محصولات چرخه صنعت در کشور را به گردش در می‌آورند. صنعت که فقط خودرو نیست. ما نباید نگران رقابت صنعت با کشاورزی باشیم چون این دو در کنار هم می‌توانند درآمد فوق‌العاده بالایی برای کشور به ارمغان بیاورند و ایران را به توسعه برسانند.
نویسنده: بابک مهدی‌زاده
روزنامه اعتماد، شماره 2999 به تاریخ 11/4/93، صفحه 11 (توسعه)

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.