نقش بیوتکنولوژی در امنیت غذایی
مرکز اطلاعات بیوتکنولوژی ایران به نقل از آفتاب یزد- هنگامی که توماس مالتوس، جمعیت شناس انگلیسی از سال 1798 کتاب اصل جمعیت را منتشر کرد، نشان داد که به رشد فزاینده جمعیت و امکانات محدود بشر برای تولید غذای کافی واقف است. البته در آن زمان جمعیت جهان هنوز به یک میلیارد نفر هم نرسیده بود و با ارتباطات اندکی که میان جوامع مختلف برقرار بود توقعات غذایی پایین بوده و معمولا مردم به محصولات غذایی که در نزدیکی محل زندگیشان تولید میشد قناعت میکردند. مردم به طور میانگین حدود 1900 کالری غذا مصرف میکردند که عموما از گیاهان نشاستهای تامین میشد. کشاورزی هنوز هیچ تفاوت اساسی با دوران اولیه تمدن بشر نکرده بود و همه موادغذایی تنها با …
هنگامی که توماس مالتوس، جمعیت شناس انگلیسی از سال 1798 کتاب اصل جمعیت را منتشر کرد، نشان داد که به رشد فزاینده جمعیت و امکانات محدود بشر برای تولید غذای کافی واقف است. البته در آن زمان جمعیت جهان هنوز به یک میلیارد نفر هم نرسیده بود و با ارتباطات اندکی که میان جوامع مختلف برقرار بود توقعات غذایی پایین بوده و معمولا مردم به محصولات غذایی که در نزدیکی محل زندگیشان تولید میشد قناعت میکردند. مردم به طور میانگین حدود 1900 کالری غذا مصرف میکردند که عموما از گیاهان نشاستهای تامین میشد. کشاورزی هنوز هیچ تفاوت اساسی با دوران اولیه تمدن بشر نکرده بود و همه موادغذایی تنها با تکیه بر پتانسیل منابع طبیعی و به روش سنتی تولید میشد. اما مالتوس متوجه شده بود که با محدودیت منابع تولید که در اختیار بشر است تامین همین مقدار غذا هم برای جمعیت فزاینده انسانها با چالش مواجه است و تامین غذا را به عنوان مهمترین عامل کنترل جمعیت معرفی کرده بود. جمعیت حتی در ابتدای قرن بیستم هنوز حدود 1/5 میلیارد نفر بود، اما در طول قرن بیستم جمعیت با سرعت حیرتانگیزی افزایش یافت به طوریکه در نیمه این قرن جمعیت از 2/5 میلیارد گذشت و در پایان این قرن به مرز 6 میلیارد نفر رسید. با گسترش ارتباطات، منوی غذایی مردم توسعه پیدا کرد، میانگین مصرف کالری در پایان قرن بیستم به 2800 کالری و در 2015 به 2950 کالری در روز رسید که البته بخش بزرگی از آن با غذاهای لوکستری مانند محصولات دامی تامین میشود. اما برخلاف انتظار مجموع تعداد گرسنگان جهان کاهش پیدا کرد و کیفیت زندگی بهبود پیدا کرد. در حالیکه میانگین امید به زندگی در اوایل قرن بیستم حتی به چهل سال هم نمیرسید در 1960 به 45 سال و در پایان این قرن از مرز 70 سال هم گذشت. زیرا صنعت تولید غذا نیز در طول قرن بیستم همراه با افزایش جمعیت توسعه پیدا کرده بود.
از جمله در دهه 1950 نورمن بورلاگ ارقام پا کوتاه جدیدی از گندم پرمحصول را معرفی کرده بود. این ارقام قادر بودند با دریافت مقادیر بالاتری از نهادههای کشاورزی مانند کود و سم و مکانیزاسیون عملکرد بالاتری را تولید کند. در 1960 تولید گندم در مکزیک، هند و پاکستان به دو برابر افزایش یافت که به انقلاب سبز مشهور شد. در 1970 نورمن بورلاگ به خاطر نجات دادن میلیونها نفر از خطر گرسنگی جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. گیاهان جدیدی برای تولید روغن، نشاسته و شکر به کار گرفته شد که تا پیش از دستاوردهای صنعتی قرن بیستم قابل استفاده نبودند. ارقام و نژادهای مدرنی از گیاهان و دامها با قابلیت تبدیل بالا به سیستم کشاورزی معرفی شدند. کشاورزی از یک فرهنگ سنتی تاریخی به یک صنعت پیشرفته تبدیل شده بود که منابع عظیمی از انرژی را در قالب کود، سم، هورمون، مکانیزاسیون، رقم و نژاد و کارشناس به مزارع و دامداریها تزریق میکرد. واحدهای کشاورزی مدرن به سرعت و با کارآیی بالا این انرژی سوبسیدی را به محصولات غذایی تبدیل میکردند.
گاهی این توفیق در تولید محصولات کشاورزی به هزینه تغییر کاربری منابع طبیعی، تخریب محیط زیست، نابودی زیستگاههای طبیعی و آلودگی محصولات غذایی به ترکیبات شیمیایی انجام شد. گاهی تبدیل کشاورزی خودمعیشتی سنتی به کشاورزی وسیع صنعتی با عوارض بزرگ اجتماعی همراه بوده است. اما بشر با وجود تلاش برای کاهش این عوارض، آنها را بر فقر و گرسنگی ترجیح داده و مضرات آن را مانند عوارض جانبی ناشی از سایر مظاهر تمدن از قبیل مصرف داروهای شیمیایی، زندگی ماشینی، گسترش ارتباطات و تبادلات فرهنگی پذیرفته است. تحریمهای سنتگرایان را نادیده گرفته و حتی اعتراضات پستمدرن طرفداران محیط زیست را به کشف و معرفی روشهای مطلوب جدیدتر موکول کرده است، چرا که از قبل میدانسته است که بدون کاربرد این روشهای مدرن فقر و گرسنگی ناشی از افزایش جمعیت بر جهان مستولی خواهد شد.
اکنون رشد جمعیت در بسیاری از نقاط جهان کنترل شده، اما این رشد متوقف نشده است. انتظار میرود جمعیت جهان تا سال 2050 به 9 میلیارد و جمعیت ایران به 90 میلیون نفر برسد. از طرف دیگر منابع تولید در سالیان اخیر به شدت تحت فشار قرار گرفته و نه تنها امکان توسعه منابع آب و سطح زیر کشت بیشتر وجود ندارد که منابع فعلی نیز در حال کاهش هستند. بسیاری از ارقام زراعی در آستانه پتانسیل ژنتیکی خود هستند و تهیه ارقامی با پتاسیل تولید بیشتر به سختی مقدور است، بنابراین تغذیه این جمعیت و حفظ سطح امنیت غذایی موجود نیازمند بروز یک انقلاب تکنولوژیک دیگر در زمینه تولید محصولات کشاورزی است.
کاربرد روشهای مدرن مهندسی ژنتیک در برنامه بهنژادی ارقام گیاهی و نژادهای دامی و استفاده از محصولات تراریخته در تولید محصولات کشاورزی نوید بخش این انقلاب تکنولوژیک است که متضمن امنیت غذایی است و بدون کاربرد این تکنولوژی حفظ سطح تولید فعلی برای بسیاری از محصولات غذایی مانند روغن، علوفه و الیاف مقدور نیست. البته همانگونه که سنتگرایان یا محیط زیست گرایان پست مدرن در گذشته با تکیه بر عوارض جانبی روشهای کشاورزی صنعتی این روشها را تقبیح کردهاند، اکنون نیز با دامن زدن به تکنولوژی هراسی افکار عمومی را برعلیه این انقلاب تکنولوژیک بسیج میکنند. آنها در دفاع از بازگشت به روشهای کشاورزی سنتی، ادعا میکنند که اگر به جای روشهای نوین کشاورزی، برای تولید محصولات غذایی تنها به روشهای مورد استفاده در اواخر قرن نوزدهم اکتفا شود همه مشکلات سلامتی و زیست محیطی بشر رفع خواهد شد. اما واقعیت آن است که گیاهان و دامهای امروزی هیچ تفاوت اساسی با گیاهان و دامهای 1000 سال قبل ندارند، تنها تفاوت واقعی، توانایی بالای این ارقام و نژادها برای تبدیل نهادههای جدید کشاورزی به محصولات غذایی است. بدون استفاده از روشها و نهادههای مدرن سطح تولید محصولات کشاورزی به سطح تولید محصول در اواخر قرن نوزدهم برخواهد گشت. درحالیکه شیوههای کشاورزی سنتی حتی قادر به سیر کردن 1/5 میلیارد جمعیت آخر قرن نوزدهم نیز نبود. عدماستفاده از روشهای مدرن و تکنولوژیک تولید کشاورزی در جوامع قرن بیست و یکم، اگرچه نوعی زندگی شاعرانه و اشرافی را در برخی از نواحی جهان فراهم میسازد، اما به قیمت گسترش وسیع فقر و گرسنگی در اغلب نواحی جهان بهویژه آسیا و آفریقا تمام خواهد شد.
منبع: آفتاب یزد