تراریخته و آینده کشور

پیشنهاد برگزاری مناظره در این ارتباط را خود من اولین بار مطرح کردم. اما به هر صورت برنامه به شکلی که خودشان دلشان خواست برگزار شده و باید بگویم که تا حد زیادی بیخود و مزخرف بود. و دردناک تر اینکه…

ابراهیم سوزنچی کاشانی* – هفته گذشته برنامه ثریا در ارتباط با بحث تراریخته ها بود. هفته پیش نیز به همین ترتیب. البته پیشنهاد برگزاری مناظره در این ارتباط را خود من اولین بار مطرح کردم. اما به هر صورت برنامه به شکلی که خودشان دلشان خواست برگزار شده و باید بگویم که تا حد زیادی بیخود و مزخرف بود. و دردناک تر اینکه مجریان و تهیه کنندگان برنامه مشخص بود که بی طرف نیستند و خودشان طرفدار یک طیف هستند. 

تز دکترای من کلا در مورد این ماجرا بوده. جدای از مقالات فارسی و دو تا مقاله انگلیسی که از آن منتشر شده، ماجرا این است که هیچ کس به اندازه من شاید این حوزه را نشناسد. من تمام نوارهای مباحثات و جلسات کمیته ایمنی زیستی، شورای ایمنی زیستی، کمیته بازنگری و … را بارها و بارها گوش دادم و با تک تک افراد درگیر در این حوزه در وزارتخانه های مختلف مصاحبه کردم و همه را از نزدیک می شناسم. اما در روایت تز و مقالات، از منظر یک ناظر بیطرف صرفا تلاش کردم بگویم که ریشه این اختلافات چیست بدون اینکه جانب یک طرف را بگیرم.

جدای از آن، در انگلستان در جریان تمام مباحثات میان آنان و اتحادیه اروپا و تجربه سایر کشورها، بحث های پروتوکل کارتاهنا، کارهای آمریکا، نظریات انگلستان و سایرین بودم. استاد راهنمای من هم که کلا کارش این فیلد بود و می دانم که ماجرا در دنیا چیست و کشورهای مختلف چگونه عمل می کنند.

الان با توجه به محدودیتهایی که برای این محصولات پیشنهاد شده و ترس از اینکه ابوموسی اشعری های زمان بخواهند مانند همیشه به کشور ضربه بزنند، ناگزیر از این هستم که داستان را به گونه ای دیگر روایت کنم و امیدوارم این روایت تاثیر خود را داشته باشد. 

در دهه 90نگرانی هایی در مورد ریسک تکنولوژی به وسیله جامعه شناسان مطرح شد. افراد دیگری مقاله نوشتند و نشان دادند که ارزیابی ریسک تکنولوژی به وسیله علم، آنگونه که ادعا می شده علمی نیست چرا که ورودی های غیر علمی دیگری دارد که می تواند کل تصمیم را تحت الشعاع قرار دهد. مثلا اینکه ما تا چند درصد ریسک را می پذیریم؟ لذا یک جریان کلی در این ارتباط آغاز شد. اما در همین زمان، آمریکا که سردمدار محصولات تراریخته بود، به اتحادیه اروپا فشار می آورد که باید محصولات تراریخته را طبق سازمان تجارت جهانی بپذیری. در نهایت مفهومی به نام “این همانی” مطرح شد که ذیل آن دو طرف اقیانوس اطلس تصمیم به مبادله محصولات تراریخته گرفتند. اما واقعیت این بود که با این کار، کشاورزی اروپا نابود می شد چرا که محصولات تراریخته آمریکا کل بازار اروپا را قبضه می کرد و اروپایی ها پاسخی برای ارائه نداشتند.

 لذا در سال 1999 که اولین کشتی سویای تراریخت در فرانسه پهلو می گیرد، روزنامه ها و رسانه شروع به جنجال می کنند که محصولات تراریخته همه ما را نابود خواهد کرد. مردم تحریک می شوند و به تظاهرات می پردازند و فرانسه اجازه تخلیه بار را نمی دهد. چند مقاله علمی نیز در همین حین منتشر می شود که مفهوم “این همانی” را زیر سوال می برد. بعد از آن مفهومی توسعه می یابد تحت عنوان precationary approach یا رویکرد فوق احتیاطی که می گوید قبل از ورود هر محصول تراریخته به بازار، باید تمام ارزیابی های مخاطرات آن صورت پذیرد. بدین ترتیب اتحادیه اروپا خود را در برابر محصولات آمریکا مصون می کند. و به تبع آن آمریکا به سازمان تجارت جهانی شکایت می کند که داستان های خود را دارد.

واقعیت این است که اروپا برای حفظ کشاورزی خود به این ترفند روی آورد وگرنه ذیل سازمان تجارت جهانی، کشاورزی اش نابود می شد. در این میان، انگلستان با این ماجرا خیلی موافق نبود ولی چوب عضویت در اتحادیه را خورد چرا که در انگلستان صنایع علم محور قوی هستند نظیر داروسازی یا همین تراریخته ها. اما ناچار به این ماجرا تن در داد و من در انگلستان می دیدم که مسولان و سیاستمداران کلا مخالف این ماجرا هستند ولی چاره ای جز پیروی نداشتند. کشورهای دیگر اتحادیه اما از این طریق توانسته بودند کشاورزی خود را حفظ کنند.

پروتوکل کارتاهنا بامبول دیگری بود که ذیل توافق زمین درست شد و اصل اول آن استفاده از رویکرد precationary بود. اما باز هم به سیستم سیاسی کشورها اجازه بازی و داشتن قواعد خاص خود را داده بود. بسیاری از کشورهای جهان سوم به این پروتوکل پیوستند و تراریخته را تا حد امکان محدود کردند که تجربیات آن ها در جاهای مختلف باز شده است. اما هر کدام از آنها نگرانی های خاص خود را نیز داشتند. مثلا برای هند تراریخته خیلی تحت تاثیر شرکت های بزرگ چند ملیتی بود و می دانستند اگر بازار را باز کنند، این شرکت ها کشور آنها را قبضه خواهند کرد (نظیر اتفاقی که می توانست برای اتحادیه اروپا بیفتد). اما کشورهایی نظیر کره جنوبی، به تراریخته تن ندادند و اکنون این ماجرا را آزاد کردند.

واقعیت این است که در پس تمام این جنجال ها و هیاهوها، بحث امنیت ملی و غذایی نهفته است. هر کشوری، آنهایی که عقل دارند، از بحث های حاشیه ای عبور می کنند و امنیت خود را در نظر می گیرند. اگر تراریخته باعث شود امنیت ملی و غذایی ما به مخاطره بیفتد، باید آن را محدود کنیم. اما برای ایرانی که نه با شرکت های چند ملیتی و جریان سرمایه گذاری خارجی سروکار دارد و نه عضو سازمان تجارت جهانی است و هم اینکه طبق پروتوکل کارتاهنا، می تواند قوانین خود را داشته باشد، محدود کردن تراریخته چه سودی دارد؟

من متاسفم وقتی می بینم که یک عده بی سواد و ناآگاه، به نام بسیجی و یا انقلابی تیشه به ریشه کشور می زنند. تا کی ما باید چوب ناآگاهی خود را بخوریم؟ زمانی که دردولت های قبل نیز این بحث ها مطرح می شد (و من اسناد همه آنها را دارم)، مجددا بسیاری از آن ها از روی ناآگاهی بود و بحثها در حد کوچه و خیابان و تاکسی مطرح می شد. مثلا اینکه چرا سوئیس بسته است و چرا اتریش به سمت گرین رفته است؟ خوب کل سیستم غذایی اتریش با ارگانیک عجین شده و چرا باید بازار خود را باز کند؟ این چه نحوه استدلال است؟

به اینها باید این مساله را اضافه کرد که اکنون که انقلاب فناوری اطلاعات به عنوان انقلاب 5ام فناوری بیش از 40 سال از عمر خود را گذرانده است، و بعضی ادعا می کنند که شاید ما در نقطه عطف یک انقلاب جدید فناوری باشیم، یکی از مطرح ترین گزینه ها بیوتکنولوژی مدرن است. آیا می خواهیم به دست خود، خودمان را محدود کنیم و سپس بعد از تجاری شدن و شروع شدن یک انقلاب جدید، به سرمان بزنیم که چرا توان نداریم و چرا عقب ماندیم؟

اینکه پژوهش را آزاد کنیم و تولید را محدود کنیم نیز یک اشتباه دیگر است. حجم عظیمی از دانش و فناوری در تولید و تجاری سازی نهفته است که به نسبت پژوهش، چندین و چند برابر است. چگونه خودمان را به یک دهم دانش دلخوش کنیم و زمانی که دنیا را تراریخته ها و غول های آمریکایی و انگلیسی پر کردند (انگلستانی که الان دیگر عضو اتحادیه اروپا نیست)، بعد بگوییم که حالا راه کچ آپ چیست؟

من باب یک وظیفه ملی این مطلب را نگارش کردم و امیدوارم کشور بتواند راه درست خود را مبتنی بر مقتضیات خود؛ و نه غرب زدگی دینی (منظور افرادی با اعتقادات دینی عمیق است که اتفاقا بسیار غرب زده هستند) و یا غرب زدگی سکولار، و یا عدم آگاهی و به شیوه ابوموسی اشعری ها؛ اتخاذ نماید. 

*عضو هیات علمی دانشگاه شریف

منبع: الف

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.